سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] اگر خداوند از نافرمانى خود بیم نمى‏داد ، واجب بود بشکرانه نعمت‏هایش نافرمانى نشود . [نهج البلاغه]

کوفه و زین العابدین

جمعه 87 دی 20 ساعت 1:10 صبح


السلام علیکم یا اهل بیت النبوة

اعظم الله اجورنا بمصابنا بالحسین علیه السلام و جعلنا و ایاکم من الطالبین بثاره مع ولیه الامام المهدی من ال محمد علیهم السلام
بدون شک به اسیری رفتن اهل بیت امام حسین علیه السلام در به ثمر رساندن قیام مقدّس آن حضرت نقش بسیار مؤثری داشته است. چرا که اگر آنان در این سفر اسارت با کمال بردباری و شهامت فاجعه ی کربلا را برای مردم بازگو نمی کردند، و نیز مردم از نزدیک آنان را نمی دیدند هرگز شهادت امام علیه السلام تا این حد شهرت پیدا نمی کرد و بنی امیّه و به ویژه یزید تا این اندازه مفتضح و رسوا نمی شدند.
خاندان امام حسین علیه السلام بر خلاف سایر اسیران و بر خلاف تصور بیشتر مردم آن روزگار که آنان را شکست یافته می پنداشتند، به هرجا می رفتند از پیروزی خود و شکست دشمن سخن می گفتند، و خود را پیروز و سرافراز و یزیدیان را بدبخت و شکست خورده معرفی می کردند.
در میان بازماندگان فاجعه کربلا بیش از همه امام گرامی زین العابدین علیه الصلاة و السلام وبزرگ بانو زینب کبری علیهما السلام در بیدار ساختن مردمان مؤثّر بودند.
امام سجاد علیه السلام با آنکه هنگام شهادت پدرش بیمار بود(وطبیعی است که تا چند آثار آن بیماری در اندام آن حضرت باقی بوده است)و نیز از شهادت پدر و برادران و یاران دلی سخت غمنده و اندوهگین داشت، درعین حال این رنجها مانع انجام وظیفه ی او نشد و از هر فرصتی برای روشن ساختن افکار مردم استفاده کرد.
در کوفه هنگامی که مردم ازشنیدن خطابه های آتشین حضرت زینب و خواهرگرامیشان و فاطمه صغری علیهم السلام شرمگین شده بودند و به گریه و شیون پرداختند، امام علیه السلام اشاره فرمود ساکت شوید، بی درنگ همه ساکت ماندند، آن گرامی پس از ثنای الهی و درود بر پیامبر صلوات الله و سلامه علیه فرمودند:
ای مردم. . .من علی فرزند حسین بن علی بن ابیطالبم، من فرزند آنم که اموالش را غارت کردند و خاندانش را به اسارت بدینجا آوردند، من فرزند آنم که او را در کنار فرات کشتند بی آنکه خونی ریخته باشد، یا حقی برگردن او باشد.
ای مردم! به خدا سوگندتان می دهم آیا می دانید که شما به پدرم نامه نوشتید و او را به کوفه فرا خواندید، و چون به سوی شما آمد او را کشتید؟
ای مردم! شما در رستاخیز چگونه با پیامبر صلی الله علیه و آله رو به رو خواهید شد، آنگاه که به شما بگوید خاندان مرا کشتید، و حرمت مرا رعایت نکردید، پس شمایان از امّت من نیستید؟.
کلمات امام علیه السلام چون طوفانی مردم کوفه را بر آشفت، فریاد زاری از گوشه و کنار برخاست. کوفیان می گریستند و یکدیگر را ملامت می کردند که هلاک و بدبخت شده اید و خود نمی دانید.
در کاخ ابن زیاد. . .
خاندان امام حسین علیه السلام را به کاخ (ابن زیاد) بردند، ابن زیاد چون امام سجاد علیه السلام را دید پرسید او کیست؟ گفتند:«علی بن الحسین» است.
گفت: مگر«علی بن الحسین»را خدا نکشت؟!
امام فرمود: برادری داشتم نام او هم «علی» بود، مردم او را کشتند.
ابن زیاد گفت:نه، خدا او را کشت!
امام فرمودند:«اللّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ الَّتِی
لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها
. . .»
خداوند به هنگام مرگ جان ها را می گیرد....(زمر/42)
ابن زیاد ملعون گفت: هنوز جرأت جوابگویی در برابر مرا داری؟ و با تکبّر به مأمورانش دستور قتل امام را داد.
زینب کبری سلام الله علیها به اعتراض برخاست و گفت: تو هیچکس از ما را باقی نگذاشته ایی اگر تصمیم به قتل«علی بن الحسین» داری مرا نیزهمراه او بکش.
امام علیه السلام به حضرت زینب سلام الله علیها فرمود شما چیزی به او نگویید من خود با او صحبت می کنم و رو به پسر زیاد کرد و فرمود:
«ای پسر زیاد! آیا مرا به کشتن تهدید می کنی و بیمم می دهی؟ مگرنمی دانی که کشته شدن عادت ما و شهادت کرامت ماست. . .»

اللهم العن اول ظالما ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک


نوشته شده توسط : عاشقان علی (علیه السلام)

لبیک عاشقان [ نظر]


شهادت راز دار سرّ ولایت

دوشنبه 87 دی 9 ساعت 2:0 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاده الحسین و علی اصحاب الحسین

به روایت سید ابن طاووس
خبر شهادت مسلم بن عقیل به آن حضرت رسید شیون و شورشی در میان دختران در گرفت؛عرض کردند:
یابن رسول الله چگونه اعتماد می کنی بر اهل کوفه و حال آنکه ایشان کشتند پسر عمّ تو مسلم بن عقیل و با پدرت آن کردند که مرگ خود را از خدا می طلبید و با برادرت بی وفائی کردند؟!
حضرت اشک از دیده های مبارک ریخت و فرمود:
خدا رحمت کند مسلم بن عقیل را که به روح و رحمت الهی واصل شد؛آنچه بر او بود به جا آورد و باقیست آنچه بر ما است.
و به روایت شیخ مفید
آن حضرت انتظار کشیدند در منزل ثعلبیه تا وقت سحر شد پس به فرزندان و غلامان خود فرمودند:تا آب بسیار برداشتند و کوچ کردند و به منزل زباله تشریف بردند؛ در آنجا خبر  قتل عبدالله بن یقطر که برادر رضاعی آن جناب بود و حضرت او را به عنوان رسالت به نزد اهل کوفه فرستاده بود به آن جناب رسید پس آن جناب گریه کرد و خبر شهادت مسلم و هانی و عبدالله را به اصحاب خود داد و فرمودند:
شیعیان ما دست از یاری ما برداشتند پس هر یک از شما رفتن را دوست می دارد پس برود که بر گردن او بیعتی نیست پس مردم از آن حضرت متفرق شدند حتی آنکه باقی ماند با آن حضرت کسانی که از مدینه به همراه او بودند و قلیلی که در راه به آن حضرت منضم شده بودند.
و این کار را آن سرور کرد به جهت اینکه آن جماعت که به همراه آن جناب می آمدند به این خیال که حضرت در کوفه می آید و امر از برای او مستقر می شود و در دولت و نعمت واقع می شوند؛پس حضرت خواست به آن ها اعلام کند که در این سفر دنیا نیست و جز آخرت در کار نیست.
هم عشق طلب کنی و هم سر خواهی؛آری خواهی ولی میسّر نمی شود.


هان ای مرم،سخنانم را بشنوید و در نبرد با من شتاب نورزیدتا درباره حقی که بر شما دارم سخن بگویم و توضیح دهم که چرا به سوی شما رهسپار شده ام.اگر پس از شنیدن سخنانم،آن ها را پذیرفتید و باور کردید و انصاف دادید،پی خواهید برد برای جنگ با من بهانه ای ندارید.اگر هم آن سخنان را نپذیرفتید،و انصاف ندادید،
سرگذشت نوح را بر آنها بخوان! در آن هنگام که به قوم خود گفت: «اى قوم من! اگر تذکرات من نسبت به آیات الهى، بر شما سنگین (و غیر قابل تحمل) است، (هر کار از دستتان ساخته است بکنید.) من بر خدا توکل کرده‏ام! فکر خود، و قدرت معبودهایتان را جمع کنید؛ سپس هیچ چیز بر شما پوشیده نماند؛ (تمام جوانب کارتان را بنگرید؛) سپس به حیات من پایان دهید، و (لحظه‏اى) مهلتم ندهید! (اما توانایى ندارید!) (71)یونس.
ولى و سرپرست من، خدایى است که این کتاب را نازل کرده؛ و او همه صالحان را سرپرستى مى‏کند. (196)اعراف.
الا لعنة الله علی القوم الظالمین


نوشته شده توسط : عاشقان علی (علیه السلام)

لبیک عاشقان [ نظر]


:لیست کامل یاداشت ها  :