• وبلاگ : عاشقان علي (عليه السلام)
  • يادداشت : معرفت نفس 2
  • نظرات : 2 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    با سلام مجدد .

    در عرايض قبلي فراموش شد كه عبارت پرسش شما را كه اين چيه كپي كرده بودم اين چيه پيست كنم .

    خب آنرا عرض ميكنم ، آخه دفعه ي قبل هم چون اين چيه فونت را تغيير مي داد نگه داشتم كه دست آخر بذارم اون وسط كه از ياد رفت .

    ولي شما هم يادتان نرود پرسشم در عرايض قبلي ، كه :

    مثلا دنياي برتر يا بعدي كجا ساخته مي شود ؟

    اينم بگم و بعد برم سر پرسش شما ، اونم اينكه چيزي كه تواين دنيا براي اونيكي دنيا فرستاده ميشه يه رقميست نه دو رقمي كه در هردو قسمت معرفت نفس شما بوي آن مي آيد .

    خب پرسش شما چي بود ؟

    گاهى دنيا را به سان يك «زندان‏» مى‏بينى و خود را در «غريب آباد» اين جهان ، گرفتار وحشت و تنهايى.اين نشان چيست؟

    باشه با همين خط مينويسم ، راستي اينكه فرموده ايد :

    ... عشقي داري ... .

    يعني چه ؟

    چي چي دارم ؟

    ممنون كه بنده را هم با آن آشنا بفرماييد .

    ولو در حد حسي از حواس اين اعضاي دنيايي اين دنيا هم كه دركش كنم براي دنياي برتر از حسم هم كفايت مي كند .

    آخه معرف نفس مي فرماييد و بدون توجه به عضو ، حس ووو ي آن كه ميشود مثل مثلا همان خالكوبي شير بي يال و كوپال و اشكم .

    يا مثلا انساني كه بوعلي مي گويد كه در فضاست آنهم نه اينكه دور و ورش مثلا هواست و اون وسط يه چيزي هست كه اون همون انسانه هست كه اون ميگه .

    بلكه هيچي در هيچي !؟

    خلاصه اينكه مگر از معرفت چون بنده اي گفته نميشود كه چشم و گوش و ديگر اعضاي حسي دارد تو اين دنيا ؟

    يا معرفت چيز ديگه اي گفته مي شود و بنده در جريان نيستم ؟

    خب بنده را هم در جريان بگذاريد لطفا ، ممنون و سپاسگزار پيشاپيش .