علىاى برتر از فرشته بنام بشر على اى از شرف به خيل بشر راهبر علىگويم چه از صفات تو اى مظهر صفات كز كف ربوده وصف تو عقل بشر علىاى ره گشاى مكتب اسلام راستين اى دادخواه و شه دادگر على اى غمگسار ملت مستضعف جهان اى پاسدار شيعهى اثنى عشر على از امر حق به خانه ى حق شد ولادتتتا حق شود ز جلوه ى تو جلوه گر على از يمن مقدم توحرم گشت محترم اى داده از تو نخل ولايت ثمر على تا آنكه ياد تو ماند به يادگاربهر تو گشت معجز شق القمر على شرط قبول حج و طواف حرم تويى سعى و صفا و ركن و منا و حجر على در روزگار چون تو نزاده است مادرىبر فرق روزگار تويى تاج سر علىگر شهر علم ذات احد، احمد است وبساحمد به شهر علم، تو راخوانده در علىشايسته نيست غير تودر اين جهان كسى از بهر جانشينى پيغام بر على تا شد قبول ختم رسولان ولايتت نخل رسالتش ز تو شد بارور على خفتى به جاى احمد و كردى ز جان اواز شر خصم خيره تو رفع خطر على تنها تو در مقابل كفار سينه راكردى براى يارى قرآن سپر على از بس كه مهربان و رئوفى تويى فقط از مرحمت به خيل يتيمان پدر على گويى آسمان به رهت ديده دوخته بهر طواف روى تو شمس و قمر على ژوليدهام كه دم ز ولاى تو مىزنم اى پيشواى شيعه ثانى عشر على