سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پشیمان ترین مردم هنگام مرگ، دانشمندان بی کردارند . [امام علی علیه السلام]

قسمت دوم (پایانی )

جمعه 85 شهریور 31 ساعت 1:50 صبح

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 

 

لذت حضور2

 

السلام علیک یا مولای یا صاحب الزمان (روحی لتراب مقدمک الفداک)

 

تا آنجا گفتم که سیر بحث ما از همسر به معشوق یکتا و خالق بی همتا رسید و حالا ادامه مطلب:

 

من دیگر واقعا دیوانه شده ام ، از خود بی خود می شوم و می گویم :  یک دختر غریبه که نه میشناسیش و نه پیش از این در رشد تو تاثیری داشته و نه هیچ نقشی داشته و بود نبودش هم هیچ تاثیری ندارد چون جایگزین پذیر است ، وارد زندگیت می شود و تو واله و شیدای او می شوی به طوری که حتی یک لحظه دوریش تو را اذیت می کند !!! اما خدایی که همیشه با ماست چه؟!؟

 

او هم مانند من دارد دیوانه می شود من هم شروع می کنم به گفتن از اینکه با خدا چه کرده ایم؟!؟  می خواهم از خودمان بپرسیم که واقعا چه کرده ایم؟ خدایی که مرا آفریده ، مرا طعام داده ، مرا لباس پوشانده ، مرا توانگر نموده ، مرا.... چقدر دلم برایش تنگ می شود؟!؟ برایش می گویم کاش می شد خدا را حتی به اندازه یک مخلوق دوست بدارم ، کاش میشد خدا را نیز درک می کردم و جز به حضور رضایت نمی دادم ، کاش او را هم به اندازه یک غریبه دوست می داشتم ، کاش می شد برای حرف زدن با او هم ساعت ها وقت می گذاشتم و خسته نمی شدم ، کاش..... داشت گریه ام می گرفت ، عجب قانون زشتی است که یک مرد نباید در جمع گریه کند ، سکوت کردم اما درونم داشت می سوخت ، شراره های دل گداخته ام بر زبانم جاری می شد و چشمانم را تر می کرد ، پس باز هم شروع به گفتن کردم اما اینبار از شرم نه از عشق!!!

 

گفتم : من شرمنده ام که وقتی می خواهم به ملاقات همسرم بروم ساعت ها خود را مرتب می کنم اما برای دیدار او حتی همین وضو را با اکراه می گیرم ، برای همسرم زیبا ترین شعرهای دیوانها را از حفظ می شوم اما برای او حتی اذکار و ادعیه خیلی کاربردی را که هر روز به آنها نیاز دارم را از حفظ نیستم !! شرمنده ام که ساعت ها با همسرم حرف می زنم اما نوبت نماز و سخن گفتن با او می شود حتی حوصله خواندن اذان و اقامه را ندارم و می خواهم زود تر تمامش کنم .... شرمنده ام که ساعت ها به مزخرفات بی ارزش یک انسان دیگر مثل خودم گوش می دهم ولی برای قرآن و حرف های خدا حاضر نیستم هیچ وقتی بگزارم....!!!

 

سنگینی این شرمندگی را در نگاه نمناک او هم احساس کردم و فهمیدم او هم گداخته شده به همین دلیل با تمام بیچارگیم و مانند آنها که خبر مرگ عزیز ترین افرادشان را شنیده اند از او پرسیدم: چه می شد ما هم حضور را درک می کردیم؟!؟

یک جمله کوتاه گفت اما انگار تمام پاسخ های مرا داده !!! گفت: آن وقت تو هم مجبور میشدی مثل امامانمان با وجود عصمت هر روز هفتاد مرتبه استغفار کنی !!! این را که گفت انگار دیگر کلمات هم خجالت کشیدند و هر دومان سرمان را به زیر افکندیم و دیگر هیچ کلامی خارج نشد...

 

 

من الله التوفیق و التایید

الحمدالله الذی جعلنی من المتمسکین بولایه مولای امیرالمومنین علی (علیه السلام)

 

گروه عاشقان علی(علیه السلام)

 

http://asheghane-ali.blogfa.com

http://groups.yahoo.com/group/asheghaneali


نوشته شده توسط : عاشقان علی (علیه السلام)

لبیک عاشقان [ نظر]


<      1   2   3   4   5      >
:لیست کامل یاداشت ها  :