سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و در خبر ضرار پسر ضمره ضبابى است که چون بر معاویه در آمد و معاویه وى را از امیر المؤمنین ( ع ) پرسید ، گفت : گواهم که او را در حالى دیدم که شب پرده‏هاى خود را افکنده بود ، و او در محراب خویش بر پا ایستاده ، محاسن را به دست گرفته چون مار گزیده به خود مى‏پیچید و چون اندوهگینى مى‏گریست ، و مى‏گفت : ] اى دنیا اى دنیا از من دور شو با خودنمایى فرا راه من آمده‏اى ؟ یا شیفته‏ام شده‏اى ؟ مباد که تو در دل من جاى گیرى . هرگز جز مرا بفریب مرا به تو چه نیازى است ؟ من تو را سه بار طلاق گفته‏ام و بازگشتى در آن نیست . زندگانى‏ات کوتاه است و جاهت ناچیز ، و آرزوى تو داشتن خرد نیز آه از توشه اندک و درازى راه و دورى منزل و سختى در آمدنگاه . [نهج البلاغه]

مدد ز غیر تو ننگ است ..... یا علی مددی

جمعه 85 شهریور 31 ساعت 12:30 صبح

در سکوت و خلوت وتنهایی غرق در افکار هزار توی خود دست به دامان حضرت حافظ شده تفالی زدم:

           دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند            واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

           بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند                  باده از جام تجلی صفاتم دادند

       چه مبارک سحری بود و چه فر خنده شبی        آن شب قدر که این تازه براتم دادند

شب

همان پدیده ای که حافظ را آب حیات می بخشند و محمد را به معراج رهنمون میدارند

و علی را...

فزت ورب الکعبه

همان پدیده ای که پروردگار بر لبه بام هستی می ایستد و زمین و زمان و کائنات را در شب قدری خلق میکندو انسان این اشرف مخلوقات را مسجود عالمیان قرار میدهد.

(هان ای ملائک این است مخلوق و معشوقم بر او سجده کنید که همانا جانشین من در عالم است)

براستی چیست فلسفه این شب؟؟؟؟

علی آن حیدر کرار آن صف شکن نبرد و پیکار آن مظهر ایمان و ایثار به هنگام شب دل تاریک نخلستان را ماوایی برای راز و نیاز با معبود بر می گزیند.

محمد آن پیامبر عشق و سخاوت آن مظهر مساوات و عدالت آن خاص ترین بنده خدا در ظلمات شب راهی معراج می گردد.

عرفا و عشاق  برای بزم و رقص و پایکوبی و دست افشانی با خدای خویش سیاهی شب را به سپیدی روز ترجیح می دهند.

آری.......

این سکوت و ظلمت این آرامش و خلوت و این سیاهی و تیره گی همگی نوید ناب ترین لحظات عرفانی و ملکوتی بین عاشق و معشوق را می دهد.

همانا <خداوند عاشق> معشوق خود را از دل سیاهی شب فرا می خواند که .....

بیا ای زیبای من...

از پس ظلمت شب بگذر و مرا در آغوش گیر......

که همانا عشق بازی در سکوت شب لذتی وصف ناشدنی دارد....

          شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد     تو بیا که از سر شب در صبح باز باشد

وآنگاه پس از این معاشقه الهی شعشعه پرتو ذات و جام تجلی صفات را نصیب معشوق تا ابد سر مست می کنند و او مست و خراب جام الست می گردد.......

حال با این وصف العیش ....

وای بر احوال آنانی که شب را با تمام عظمت و جلال و شکوهش فقط وفقط برای خفتن بر می گزینند.و غافلند از اینکه نه مجال ماندن است و نه محل خفتن که همانا ساعاتی است از برای رسیدن به حضرت دوست.....

آدمیان شب را به سه گونه می گذرانند:

گروهی به بطالت....

گروهی به حماقت.....

گروهی به حلاوت........

حساب گروه اول و دوم  با کرام الکاتبین است چرا که نه تنها شب بلکه همه عمر را بیهوده صرف کردند و هیچ حاصل نکردند.

و اما گروه سوم:

اینان قدسیانی هستند که به عمق و ژرفای فلسفه شب پی برده و فارغ از تمام دغدغه ها و دل مشغولیهای روزانه در سکوت و خلوت این موهبت الهی و در آن هزار توی تاریک آرام و بی صدا از کنار بستر غافلان همیشه خفته گام بر می دارند و به ملکوت خدا رهسپار می گردند.....

و سپیده دمان سر خوش از دلداده گی ها و دل برده گیها از عرش خداوندی بر عالم خاکی فرود می آیند.

                  باشد که طعم حلاوت و شیرینی این لحظات نصیب یکایکمان گردد.

                                                        <آمین>

(زیبا سیرتان در پناه اویند)                                                یاحق

 


نوشته شده توسط : عاشقان علی (علیه السلام)

لبیک عاشقان [ نظر]


<      1   2   3   4   5      >
:لیست کامل یاداشت ها  :